اربعین
شب
اربعین است، تهران دارد باران می بارد و همچنان می بارد و
آب
باران روان است و روان... چنانکه در خیال من ، گاهی واژه ها می بارند و بغض ها
روان می شوند و گاهی اشک ها می کاوند و آن معنای عمیق که گویی با نیش اشکی در چشم
نوشته بود دوباره در دلم جوان می شود...
"شب اربعین" است و باران گویی اشک های همه عاشقان قرن های حسین ع است که می بارد... شب اربعین است، اما اگر حقیقت را بخواهی، "روز عاشورا هیچ وقت به شب نرسیده است!" و اگر حقیقت را بخواهی... دوباره می خوانی که: "خون پیکرهی حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست و اگر حقیقت را بخواهی، هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است. کاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سیدالشهدا(ع) یکایک از صلب پدران و رحم مادرانشان پای به سیارهی زمین میگذارند و در زیر خیمههایی پشمینه و یا در خانههایی کاهگلی بزرگ میشوند و خود را به صحرای کربلا میرسانند." -شهید آوینی